قصه صوتی تنبل خان زرنگ می شود

ساخت وبلاگ
Your browser does not support the audio element.

بنر فرفرک
 

بچه های خوب و مهربونم حتما شما هم  تنبل خان رو می شناسین، چی؟ نمیشناسینش؟خب پس باید بهتون بگم تنبل خان بچه ایه که صبح ها خیلی دیر از خواب بیدار می شه و اصلا سحر خیز نیست،وقتی هم که از خواب بیدار می شه دست و صورتش رو نمی شوره و موهاش رو شونه نمی زنه. تو حمام رفتن تنبلی می کنه و دیر به دیر حمام می کنه ، تنبل خان همیشه مدرسه ش دیر میشه و جلد دفتراش همیشه پاره ست ،مداد و پاک کن و خط کش و لوازم مدرسه اش رو مرتب گم می کنه و خلاصه هیچ وقت بچه ی مرتب و منظم و پاکیزه ای  نیست ، و از همه بدتر بچه ها ،وقتی که شب غذا می خوره و می خواد بخوابه دندوناش رو مسواک نمی زنه.خلاصه تنبل خان بچه های بود که هر چی پدر و مادرش اونو نصیحت می کردن و بهش می گفتن شلخته و نامرتب بودن اصلا رفتار خوبی نیست گوش به حرفشون نمی داد و اصلا توجه نمی کرد، تا اینکه یک روز اتفاق جالبی براش افتاد.

یک روز صبح مثل همیشه تنبل خان از خواب بیدار شد

و بعد از خوردن صبحانه کیف و کتابش رو برداشت و رفت به مدرسه.

تنبل خان وقتی به مدرسه رسید و وارد کلاس شد رفت پشت نیمکتش و سر جاش نشست.

اما بچه ها هنوز چند لحظه ای نگذشته بود که دید همه هم شاگردی ها و دوستاش دارن ازش دوری می کنن و هیچ دلشون نمی خواد که باهاش حرف بزنن و پیشش بشینن.

تنبل خان رفت کنار دوستش حسنی نشست و گفت :” حسنی؟ چرا بچه ها از من فرار می کنن؟ چرا نمی خوان با من حرف بزنن؟”

هنوز حرف تنبل خان درست و حسابی تموم نشده بود که حسنی دستشو جلوی دماغش گذاشت و گفت :” وای با من حرف نزن تنبلخان ، دهنت خیلی بوی بدی می ده”

آقای معلم وقتی دید که حسنی و تنبل خان دارن سر کلاس با هم حرف میزنن ازشون پرسید :” چی شده پسرا؟ چرا بدون اجازه دارین حرف می زنین؟”

حسنی گفت :”آقا اجازه ، دهن تنبل خان خیلی بوی بدی میده ، من نمیخوام کنارش بشینم و باهاش حرف بزنم”

آقا معلم از تنبل خان پرسید :” پسرم ، مگه تو هر شب دندوناتو مسواک نمی زنی؟”

تنبل خان که هیچوقت دندوناشو مسواک نزده بود ، از خجالت سرخ و سفید شد و گفت :” نه آقا ، ما هیچوقت مسواک نمی زنیم”

آقا معلم گفت :” پسرم اگر می خوای که دهانت بوی بد نده و دندو های سالم و قشنگی داشته باشی حتما باید شب به شب بعد از خوردن غذا و قبل از خواب دندوناتو مسواک بزنی”

بله بچه ها اون روز ظهر وقتی که تنبل خان داشت از مدرسه به خونه شون بر می گشت همش به فکر بوی بد دهانش بود.

اون حسابی خجالت کشیده بود و ناراحت شده بود.اما بچه ها اون هنوز به خونه نرسیده بود که احساس کرد یکی از دندوناش به شدت درد می کنه.

تنبل خان وقتی به خونه شون رسید از درد دندون شروع کرد به گریه کردن و فریاد کشیدن.

پدر و مادر تنبل خان فوری اونو به مطب دندون پزشک بردن تا دندونپزشک مهربون دندونای تنبل خان رو معاینه کنه و ببینه چه مشکلی براش پیش اومده.

آقای دکتر بعد از معاینه ی دندونای تنبل خان گفت :” متاسفانه یکی از دندونای تنبل خان رو کرم خورده و پوسیده و باید کشیده بشه.بعد دکتر گفت :” من تعجب می کنم بچه به این سن و سال چرا باید اصلا دندوناش خراب بشه مگه اون مسواک نمیزنه؟”

پدر تنبل خان گفت :” آقای دکتر ما هر چی بهش گفتیم که باید هر شب قبل از خواب دندوناتو مسواک بزنی گوش نکرد که نکرد و همش تنبلی کرد”

دکتر خندید و گفت :” حالا وقتی من دندون خرابش رو دراوردم اونوقت اون برای همیشه یادش میمونه که باید دندوناشو مسواک بزنه”

وقتی دکتر می خواست دندون کرم خورده ی تنبل خان رو دربیاره ، تنبل خان ترسیده بود و غصه می خورد.اما چاره ای نبود بچه ها و باید دندون خراب و پوسیده بیرون اورده می شد. تنبل خان با خودش فکر کرد که اگر تنبلی نمی کردم و به حرف مامان بابام گوش می دادم و هر شب دندونامو مسواک می زدم الان لازم نبود یکی از دندونامو بکشم.

وقتی تنبل خان به خونه برگشت پدرش به اون گفت :” پسرم اگر می خوای همه دوست داشته باشن و باهات حرف بزنن باید دست از تنبلی و بی نظمی برداری و همیشه پاکیزه و تمیز باشی و بوی خوب بدی، یادت باشه که بعد از این هر شب دندوناتو مسواک بزنی تا دیگه دهنت بوی بد نده و دندونات خراب نشن”

و تنبل خان هم قول داد که پسر زرنگی بشه و دندوناشو هر شب مسواک کنه،

دیگه صبح ها دیر از خواب بیدار نشه،

کیف و کتاب و مدادش رو مرتب کنه و مثل همه ی بچه های خوب سر ساعت توی مدرسه حاضر باشه و مرتب و به موقع حمام کنه و نظافت شخصیش رو رعایت کنه.

بعد از دو روز تعطیلی وقتی که تنبل خان به مدرسه رفت و سر کلاس حاضر شد

همه هم کلاسی هاش از دیدنش شگفت زده شدن و با تعجب نگاهش می کردن.

چون هیچ وقت ندیده بودن که تنبل خان به این مرتبی ومنظمی و درست سر وقت توی کلاس حاضر باشه.بعد از اینکه بچه ها دور تنبل خان جمع شدن ، تنبل خان گفت :” بچه ها من از امروز تصمیم گرفتم که مثل شما بچه تمیز و مرتبی باشم.”

حسنی که رو به روی تنبل خان ایستاده بود گفت :” بچه ها ، دهان تنبل خان دیگه بوی بد نمی ده و ما باید از این به بعد اونو زرنگ خان صدا کنیم”

وقتی آقا معلم وارد کلاس شد و فهمید که تنبل خان بچه ی زرنگ و مرتب و منظمی شده و دندوناش رو هم مسواک می زنه خوشحال شد و گفت :” آفرین پسر زرنگ و خوب،امیدوارم از این به بعد جزء شاگردهای خوب و با انضباط  کلاس باشی”

و بعد آقا معلم یک کتاب خوب که پر از نقاشی های قشنگ بود به تنبل خان که حالا زرنگ خان شده بود جایزه داد.

مابانو...
ما را در سایت مابانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mahban بازدید : 436 تاريخ : پنجشنبه 16 بهمن 1399 ساعت: 17:30

خبرنامه