مابانو

متن مرتبط با «دفتر» در سایت مابانو نوشته شده است

وولک و دفتر نقاشی

  • امتیاز دهید شب که شد بابای وولک از سر کار برگشت. وولک با اشتیاق دم در ایستاده بود. گفت : “بابا جون، دفتر نقاشی من کو؟” بابای وولک کیفش رو روی میز گذاشت و گفت : “اول دستامو بشورم بعد.” وولک خیلی هیجان داشت. چشمش به کیف باباش بود. مامانش موهاشو مرتب کرد و یک […], ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها