مابانو

متن مرتبط با «دوست» در سایت مابانو نوشته شده است

مامان منو دوست داری؟

  • برای شنیدن قصه ها به صورت صوتی وارد شوید لیزا دختر کوچولویی بود که همراه مادرش توی قطب شمال زندگی می کرد. درست وسط برف ها و خونه های یخی.. لیزا هر روز صبح که از خواب بیدار میشد یه عالمه توی برف ها بازی می کرد، بعد به مامانش توی غذا درست کردن و […], ...ادامه مطلب

  • دوستی شب تاب و گرگ

  • برای شنیدن قصه ها به صورت صوتی وارد شوید شب بود و جنگل بلوط ساکت و آروم بود. ماه وسط آسمون بود و نور نقره ایش رو به همه جا پخش می کرد. بیشتر حیوانات در خواب عمیق بودند و البته تعدادی از حیوانات هم مثل همیشه شبها بیدار بودند و دنبال غذا و شکار […], ...ادامه مطلب

  • دوستی با بوفالوی بنفش گمشده

  • برای شنیدن این قصه به صورت صوتی وارد شوید در زمانهای قدیم درست در وسط اقیانوس یک جزیره بود که یک قبیله کوچیک افریقایی اونجا زندگی می کردند. کایلا دخترکوچولوی زرنگی بود که هر روز صبح سبدش رو برمیداشت و به وسط جزیره میرفت و از درختها میوه میچید و برای خانواده اش می آورد.. […], ...ادامه مطلب

  • چه بازی ای دوست داری؟

  • بنیامین و خانواده اش تازه به محله جدید اومده بودند. . همه چیز برای بنیامین جدید و هیجان انگیز بود. اون کارهای زیادی داشت که باید انجام میداد. اون باید جعبه های وسایلش رو باز می کرد و اتاق جدیدش رو مرتب می کرد، سری به حیاط خونه جدید می زد و همه جاهای شگفت […], ...ادامه مطلب

  • کوسه دنباله دوست میگرده

  •     کوسه قصه ی ما ته دریا تو یه کشتی غرق شده زندگی می کنه. اون هیچ دوستی نداره و تنهای تنهاست. کوسه با خودش می گه: « خدایا من فقط چند تا دوست می خوام.» یه روز که کوسه تنهایی نشسته و هیچ کی نیس که به حرفاش گوش بده، یه فکری به […], ...ادامه مطلب

  • شاهزاده ای که نخودفرنگی دوست نداشت!

  •   روزی روزگاری در زمانهای قدیم در سرزمینهای دور، منطقه ای بود که به اونجا پایتخت نخودفرنگی می گفتند. چون در همه باغها و مزرعه ها بیشتر از هر چیزی نخودفرنگی رشد می کرد. در سرزمین نخود فرنگی شاهزاده خانمی زندگی می کرد به اسم کاترین که اگر راستش رو بخواید از نخودفرنگی متنفر بود.. […], ...ادامه مطلب

  • دوستی زرافه و گور خر

  • زرافه و گورخر دوستهای خوبی برای هم بودند و هر روز بعد ازظهر زرافه و گورخر با هم به سمت برکه وسط جنگل می رفتند و آب بازی می کردند. اما اون روز اتفاق عجیبی افتاد و زرافه نمیتونست همراه گورخر بره . زرافه دوستش گورخر رو صدا زد و گفت:” گورخر .. گور خر” […], ...ادامه مطلب

  • قصه کودکانه دوستی ها

  • 4.3/5 - (49 امتیاز)     “قصه دوستی ها” اون روز یه روز خاص و مهم بود. اولین روزی که مدرسه ها دوباره باز میشد و سوفیا قرار بود به مدرسه بره ! سوفیا امسال به کلاس دوم میرفت و از این موضوع خیلی خوشحال بود. .اون دیشب با ذوق و شوق به رختخواب رفته […], ...ادامه مطلب

  • قصه کودکانه جوجه تیغی ای که تیغهاش رو دوست نداشت

  • 4.7/5 - (19 امتیاز) جوجه تیغی ای که تیغهاش رو دوست نداشت یکی بود یکی نبود. توی بیشه زار سرسبز کنار درخت چنار بلند جوجه تیغی کوچولویی زندگی می کرد به اسم جیمی . جیمی عاشق دویدن و بازی کردن و رقصیدن بود. اما چیزی که باعث ناراحتی اون می شد تیغ های تیزی بود […], ...ادامه مطلب

  • آموزش بافت هفتی هشتی

  • آموزش بافت هفتی هشتیاز کانال کفشدوزک در سایت مابانو ابتدا به اندازه طول یا عرض کار مورد نظرتان زنجیره بزنید رج اول: ۳ زنجیره ابتدایی رج ، (یک پایه بلند + یک زنجیره + یک پایه بلند = بافت هفتی) در دومین زنجیره  از رج پایه بزنید  دوباره یک پایه بلند + یک زنجیره + یک پایه بلند در زنجیره چهارم پایه به همین ترتیب در زنجیره های زوج پایه بافت هفتی بزنید رج دوم: ۳ زنجیره ابتدایی رج ، (یک پایه بلند + یک زنجیره + یک پایه بلند = بافت هفتی) در زنجیره وسط بافت هفتی رج قبل بزنید به همین ترتیب در هر زنجیره رج قبل یک بافت هفتی بزنید تا آخر رج رجهای بعدی تکرار رج دوم است تا پایان ,آموزش بافت دستبند هفتی هشتی,آموزش بافت دستبند دوستی هفتی هشتی,آموزش بافت دستبند دوستی طرح هفتی هشتی,آموزش بافت دستبند طرح هفتی هشتی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها