مابانو

متن مرتبط با «مزرعه» در سایت مابانو نوشته شده است

یک روز بهاری در مزرعه

  • برای شنیدن قصه ها به صورت صوتی وارد شوید صبح یک روز زیبا و دلپذیر بهاری بود. نیک و نیکی که خواهر وبرادر دوقلو بودند از خواب بیدار شده بودند میخواستند به حیاط برن و با هم بازی کنند. این بخش از قصه رو میتونید با صدای قصه گوی اختصاصی وولک بشنوید: دوست داری قصه […], ...ادامه مطلب

  • یک مهمانی هیجان انگیز در مزرعه

  • برای شنیدن این قصه به صورت صوتی وارد شوید یکی بود یکی نبود. بیرون از شهر یک مزرعه بزرگ و سرسبز بود که پسرکوچولویی به اسم جک به همراه خانواده اش اونجا زندگی می کردند. جک عاشق حیوانات بود ولی اصلی ترین دوست جک یک خرگوش سفید بود که از زمانیکه خیلی کوچولو بود جک […], ...ادامه مطلب

  • کرم و مرد مزرعه دار

  • بیرون از شهر در کنار رودخانه پر آب و خروشان یک مزرعه بزرگ و سرسبز بود. صاحب مزرعه یک کشاورز پیر و مهربون بود. مزرعه کشاورز زیبا و سرسبز بود و پر از ردیف های منظم سبزیجات .. کشاورز هر روز از صبح تا غروب توی مزرعه کار می کرد. علف های هرز رو می […], ...ادامه مطلب

  • یک کلاغ چهل کلاغ توی مزرعه

  • توی یک مزرعه بزرگ و سرسبز حیوانات مختلفی زندگی می کردند. یکی از روزهای گرم تابستانی  زنبور مثل همیشه برای دیدن دوستش گاو به کنار اصطبل رفت. اون هر چقدر اطراف رو نگاه کرد خبری از گاو نبود. زنبور به کنار آبخوری رفت ولی گاو اونجا هم نبود. اون داخل انبار ، کنار رودخانه ، […], ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها