بهار شده بود و برکه پر از برگ های سبز زنبق بود. قورباغه کوچولو که اسمش قورقوری بود با ذوق به برکه نگاه کرد. آب برکه تمیز و زلال بود و زنبق های سبز همه جا رو پر کرده بودند. قورقوری عاشق رنگ سبز زنبق ها بود.. همون موقع کلی بچه قورباغه دم باریک […], ...ادامه مطلب
4.7/5 - (36 امتیاز) یکی بود یکی نبود ، در کنار جنگلی انبوه برکه ای بود که در اون یه قورباغه زندگی میکرد. هنوز از به دنیا اومدن قورباغه زمان زیادی نگذشته بود . اول اون خیلی کوچولو بود اما حالا کم کم داشت بزرگ میشد .چند روز بود که مرتب از توی آب به […], ...ادامه مطلب
4.8/5 - (33 امتیاز) یکی بود یکی نبود در یک باغ بزرگ و سرسبز که پر از درختا و گل های زیبا و رنگارنگ بود تعداد زیادی قورباغه در کنار هم زندگی میکردن. در بین این قورباغه ها یه قورباغه ای زندگی میکرد که خیلی تنها بود و هیچ دوستی نداشت بچه ها. […], ...ادامه مطلب
امتیاز دهید روزی روزگاری دسته ای قورباغه در برکه ای زیبا زندگی می کردند.همه اونها از زندگی در کنار هم خوشحال بودند. تمام طول روز بازی می کردند و در همه کارها به هم کمک می کردند. با این حال هیچ کدوم از اونها شبیه هم نبودند. یکی از قورباغه ها از همه لاغرتر بود، […], ...ادامه مطلب
Your browser does not support the audio element. یکی بود یکی نبود در یکی از روزهای گرم تابستون،دو تا بچه قورباغه کنار یک جوی کوچولو نشسته بودن.قورباغه اولی سبز بود و قورباغه دومی خاکستری،این دو , ...ادامه مطلب