4.4/5 - (23 امتیاز) صبح یکی از روزهای تابستانی بود که مامان با مهربونی گفت:” سوفیا ، دخترم بیدار شو .. صبح شده” سوفیا با خواب الودگی لای چشمهاش رو باز کرد و گفت:” مامان ! چرا انقدر زود باید از خواب بیدار بشم؟ من هنوز خوابم میاد !” مامان نگاهی به […], ...ادامه مطلب