مابانو

متن مرتبط با «سنجاب» در سایت مابانو نوشته شده است

سنجابی که آرزو داشت پرواز کنه

  •   توی جنگل سنجاب کوچولویی زندگی می کرد به اسم فندق.. فندق همیشه با حسرت به پرنده ها نگاه می کرد. اون آرزو داشت که اون هم می تونست مثل پرنده ها توی آسمون اوج بگیره و آزاد و رها  پرواز کنه ! صبح که میشد فندق روی شاخه می نشست و به پرنده ها […], ...ادامه مطلب

  • داستان کودکانه ژاکت سنجاب

  • 3.2/5 - (24 امتیاز) زمستون شده بود و سنجاب کوچولوی قصه ی ما داشت تو جنگل به سمت لونه ش می رفت. پشت سرش دمش تکون می خورد و از این ور به اون ور می رفت. وقتی که به لونه ش رسید با خودش گفت : « دیگه زمستون شده و من باید ژاکتم […], ...ادامه مطلب

  • قصه کودکانه سنجاب کوچولو دیگه تنها نیست

  • 4.7/5 - (34 امتیاز)     یک روز صبح فندق ، سنجاب کوچولوی قصه ما بیشتر از روزهای دیگه تو رختخوابش موند ، اون اصلا دوست نداشت از جاش بلند بلشه بچه ها، اون هیچ کاری نداشت که انجام بده و از همه بدتر فندق هیچ دوستی نداشت تا باهاش بازی کنه. اون با خودش […], ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها