برای شنیدن این قصه به صورت صوتی وارد شوید شایلی دختر کوچولویی بود که راستش رو بخواید یه کم خجالتی بود. سلام کردن و حرف زدن با بقیه برای شایلی کار خیلی آسونی نبود. عصرها که صدای بازی بچه ها جلوی خونه شون می پیچید شایلی هم بیرون می اومد تا کمی قدم بزنه.. بچه […], ...ادامه مطلب
5/5 - (11 امتیاز) آهای هری … بیا اینجا، باید کمک کنی ناهار درست کنم. هری: دنور، من باید برم، بعدا میبینتمت تمساح! دنور: فعلا خداحافظ کروکودیل. خدایا من گشنمه! مادربزرگ: از بیمارستان به مادرت زنگ زدن، اون یه بیمار داشت. کار اورژانسی بود، برای همین مری ناهار نودل درست می کنه. دنور: من عاشق […], ...ادامه مطلب
به وردپرس فارسی خوش آمدید. این نخستین نوشتهی شماست. میتوانید ویرایش یا پاکش کنید و پس از آن نوشتن را آغاز کنید! Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب