مابانو

متن مرتبط با «بزرگ» در سایت مابانو نوشته شده است

خانه بزرگ و خانه کوچک

  • در نزدیکی شهر یک جاده طولانی و پوشیده شده از درخت وجود داشت. در ابتدای جاده یک خانه خیلی کوچیک بود و درست در انتهای جاده یک خانه خیلی بزرگ قرار داشت. در خونه کوچیک که درست در کنار یک رودخانه زیبا بود یک موش کوچولو زندگی می کرد. در خونه بزرگ هم که لا […], ...ادامه مطلب

  • پسری با احساسات بزرگ

  • روزی روزگاری پسری بود به اسم نیک با موهای فرفری و یک قلب بزرگ که پر از احساسات مختلف بود. نیک خیلی وقتها فکر می کرد که احساساتش خیلی بزرگتر از بقیه بچه ها است و اون رو به شکل یه ابر بزرگ بالای سرش احساس می کرد.. نیک فکر می کرد فقط اونه که […], ...ادامه مطلب

  • خرس بزرگ و ماهی کوچولو

  • یکی بود یکی نبود .. خرس قهوه ای بزرگی بود که تنها بود. اون دلش می خواست یک خرس عروسکی پشمالو داشته باشه تا باهاش دوست بشه .. یک روز خرس جلوی مغازه اسباب بازی فروشی رفت و به خرس پشمالوی بزگی که توی ویترین بود خیره شد.. اون می خواست بزرگترین خرس عروسکی دنیا […], ...ادامه مطلب

  • قصه کودکانه وقتی که خرس بزرگ مثل همیشه نبود

  • 4.8/5 - (25 امتیاز) توی یک جنگل سرسبز و بزرگ خرس کوچولویی همراه خرس بزرگ زندگی می کرد. خرس کوچولو عاشق گشت و گذار و ماجراجویی توی جنگل با بهترین دوستش یعنی خرس بزرگ بود.. اونها در کنار هم روزهایی پر از خنده و تفریح و ماجراجویی رو می گذروندند. خرس کوچولو به ارتفاعهای بلند […], ...ادامه مطلب

  • قصه تصویری فداکاری بزرگ

  • 4.4/5 - (13 امتیاز) فداکاری بزرگ این داستان مربوط به مدت ها قبله تو کلبه ی کوچکی، وسط زمینی بی اب و علف، آفتاب سوخته و بایر، پیرزنی به همراه یه دختر جوون زندگی می کردند. پیرزن پژمرده و ترشرو بود و مدام با خودش حرف های مبهم میزد. دختر که اسمش فینولا بود مصل […], ...ادامه مطلب

  • قصه صوتی موشی که می خواست بزرگ باشه

  • Your browser does not support the audio element.    یکی بود یکی نبود ، روزی روزگاری یک موش کوچولو بود که توی یک سوراخ کوچیک زندگی می کرد ،این سوراخ کوچیک توی یک درخت کوچیک بود ،و این درخت کوچیک هم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها